علیرضا میگه ای امان از حواس پرتی که از همون بچّگی باعث میشد که وسائلمو اینور و اونور جا بذارم و هی از مادرم کتک بخورم و بزرگ هم که شدم بارها و بارها شد اسباب دردسرم ، این اواخر که دیگه کمی زیادتر هم شده این حواس پرتیه که باعث میشه این عیال ازم بول بگیره و هی بگه علیرضا دیگه پیر شدی و همین روزاس که آلزایمر بگیری و خلاصه از این داستانها ، بله داشتم می گفتم ، امروز صبح یادم رفت برم فلان خرید عیال رو انجام بدم و وقتی که از سر کار برگشت خونه ( انشاالله آخر شهریور دیگه بازنشسته میشه ) هی غر زد هی غر زد و منم مظلوم عالم هیچّی نگفتم ، دیدم دستش یه کیسه پر از سبزی خو, ...ادامه مطلب
بابا جان یه همکلاسی دارم یه اسم با مزّه داره اسمش اورنگه ، راستی ؟ ولی بابا جان اسمش که اسم خوبی نیس ، چرا بابا جان ؟ آخه بابا اورنگ اسم یه دیو بوده توی شاهنامه ، یه دیوی که دشمن رستم بوده ، همون رستم که اگه یادت باشه من بهش کشتی گرفتن یاد داده بودم و از همه پهلوونا هم پهلونتر بوده ، خوب حالا بابا جان نمیشه اسم یه بچّه ایی هم اسم دیو باشه ؟ دیوا مگه زورشون زیاد نبوده ؟ آخه حسین آقا فقط زور نیستش که ، یه مرد باس هم زورش زیاد باشه و هم معرفتش و هم حرف بد نزنه همیشه حرف خوب بزنه بستنیشم بده بابا جانش براش بخوره ، این اورنگ دیوه نگهبان جاده مازندران بوده ، همون,اورنگ,اورنگ زیب,اورنگ آباد,اورنگ پژوهان پارسه,اورنگ خضرایی,اورنگ زيب عالمگير,اورنگ زیب عالمگیر,اورنگ و مهرنگ,اورنگزیب فاروقی,اورنگ و بهرنگ ...ادامه مطلب
روز را نه آفتاب می سازد نه باران ، ابر هم بود و نبودش مهم نیست، همه بهانه است. فقط حرف است که روز را آباد می کند یا حال را خراب . یک جمله ‘’دلم تنگ شده برایت‘’ ، یک احوالپرسی کوچک ‘’ رفیق پیدایت نیست، کجایی؟‘’ "نگرانت بودم ، بهتری؟ " ... یک نگاه مهربان و لبخند شیرین، بعلاوه ی جمله "دوستت دارم" ساده ، اینهاست که نوچ است ، دلچسب است، معمار روح است. اصلا حرف خوب مثل خبر خوب است ، حالت راخوب می کند ، حتی اگر هوا آفتابی باشد و داغ، یا ابری باشد و دلگیر، مهم آن حرف است و آن جان کلام ., ...ادامه مطلب
مونده ام توی کار خدا که چرا من بجز اینکه موهای سرم ریخته ان و اینکه فکرم مشغول اینه که چرا موس کامپیوتر از سمت راست بیرون میره ولی از سمت چپ نه مشکل دیگه ایی ندارم ، ها ؟ کسی می دونه ؟, ...ادامه مطلب
میگی عاشقی ؟ بگو ببینم تا حالا شده حس کنی جیگرت داره می سوزه ؟ تا حالا شده توی اتوبان پشت موتور خلاف مسیر برونی و خودت نفهمی و دست آخر هم بزنن بهت و بیفتی توی جوب و موتور هم بیفته روت و تو فقط داغی دویدن خون رو روی صورتت حس کنی ؟ تا حالا شده یه مشت خاک رو بگیری توی مشتت و گازشون بگیری ؟ تا حالا شده توی سه ماه بیست کیلو وزن کم کنی ؟ تا حالا شده مسخره ات کنن و بهت بگن برو بمیر بدبخت بی پدر گدا ؟ تا حالا شده ته جیبت رو بتّوکونی و قد یه انگشتر کوچولو پول پیدا کنی و بدی بهش و بعد چند ماه پرتش کنه توی صورتت و بهت بگه همش بازی بود همش یه بازی بچّگونه بود همش بچّه بازی,اتوبان تهران شمال,اتوبان کردستان,اتوبان قزوین رشت,اتوبان حکیم,اتوبان تهران کرج,اتوبان,اتوبان باقری,اتوبان تهران قم,اتوبان نیایش,اتوبان فتح ...ادامه مطلب
همین نیم ساعت پیش امیرم پسرم و خانمش رفتن خونه خودشون ، به خدا جاش خیلی خالیه خیلی خیلی ، دارم آروم آروم گریه می کنم و تایپ می کنم ، بچّه ام سرشو گذاشت روی شونم و گلومو بوسید و با اشک ازم خداحافظی کرد ، بهش گفتم بابا خونه خودته اینجا اتاق و رختخوابتم سر جاشه ، هر غذایی هم خواستی بگو مثل سابق برات درست می کنم ، بابات که نمرده عزیزم ، هیچی دیگه بیست و شش سال زحمتشو کشیدم و رفت ای روزگار رفت ، رفت بچّه ام ، خدا نگهدارش باشه حالم خیلی بده خیلی بد .,عروسی,عروسی به انگلیسی,عروسی علی دایی,عروسی سحر قریشی,عروسی لیلا فروهر,عروسی کردی,عروسی زیبا بروفه,عروسی خوبان,عروسی افغانی,عروسی واقعی بازیگران ...ادامه مطلب